گل پسر

...سری سبز دارم و زبانی سرخ ,نشسته ام منتظر باد

گل پسر

...سری سبز دارم و زبانی سرخ ,نشسته ام منتظر باد

گل پسر

برای طنز نوشته هایم چه زیبا گریستم

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

چگونه مردم را به گرانی عادت دهیم؟

جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۲ ب.ظ


اول سعی کرده که همه را قانع کنیم که همچیز عالیست و کشور های خارجی همیشه جریمه هایشان بسیار زیاد و دارای اجناسی گران تر از اجناس ما هستند!

در مرحله ی دوم روند بازار را دنبال کرده و به قیمت هر کدام از اجناس یکی دو درصد اضافه میکنیم به صورتی که مردم آن را به صورت شیب ملایم احساس و اعتراضی به آن نشان ندهند!

(برای مثال دستکش 2000تومانی را 2200عرضه میکنیم).

در مرحله سوم باز به قیمت های قبلی دو در صد اضافه کرده و سعی میکنیم همه چیز را عادی جلوه دهیم.(برای مثال دستکش 2000تومنی که شده بود 2200تومن را 2400عرضه میکنیم!).

در مرحله چهارم اوضاع را از حالت عادی خارج کرده و قیمت ها را به حد قابل توجهی بالا میبریم!

(باز برای مثال دستکشی که 2000تومن بود و بعد شد 2200تومن و بعد شد2400تومن را 5000تومن عرضه میکنیم!).

در مرحله ی پنجم که همراه با اعتراض مردمی است, همه چیز را به سیاست خارجی و تحریم ها ربط داده و به همگان قول داده که قیمت ها پس از رایزنی و مذاکرات به حالت قبل باز خواهد گشت.(برای مثال"آب خوردن ما هم به مذاکرات وابسته است")

در مرحله ششم تصمیم به تبلیغات برای دوره های بعد  و بزرگ نشان دادن رایزنی ها و قوی بودن سیاست خارجه گرفته و سعی در پایین اوردن قیمت ها و تعدیل بازار میکنید.

برای مثال(ما تورم را به صفر رساندیم!!)

و در مرحله ی هفتم قیمت ها را به مرحله سوم رسانده( یعنی  دستکش2400تومانی)و خواهیم دید ک چگونه مردم به این گرانی عادت کرده و از بازگشت به قیمت چنددرصد اضافه شده ی اصلی خوشحال هستند!برای مثال(هوراااا دستکش ارزون شد!)



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۲

میخواهید در آینده چه کاره شوید؟

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۹ ب.ظ

میخواهید در اینده چکاره شوید؟

به نام خدا

اقا اجازه ما میخواهیم در اینده سخنران شوم

من همیشه از تلویزیون میبینم که خیلی ها می آیند سخنرانی میکنند و همه انها را میشناسند و معروف هستند اما همیشه وقتی توی خانه بالای اوپن اشپزخانه میروم و شعار میدهم پدرم میگوید:بچه بیا پایین مگه تو رئیس جمهوری ک سخنرانی میکنی؟

اما من همیشه میگویم بابا من میخواهم سخنران بشم نه رئیس جمهور اما پدرم میگوید برو بچه اینهایی که تو توی تلویزیون میبینی پشتشان گرم است!البته گاهی فکر میکنم ک پدرم راست میگوید چون خیلی از انها حتی وسط حرف زدنشان فحش هم میدهند اما باز کسی بیرونشان نمیکند خب حتما پشتشان گرم است ک راحت فحش میدهند!

خاله طاهره ی من هم ک همیشه جایش جلوتلویزیون هست و همه اش بینیش چسب دارد و ناخن هایش پر از گل وبلبل هست و شبکه اونور ابی میبیند میگوید بچه تو را چه به سخنرانی کردن,تو اگر میخواهی معروف بشوی باید بروی انور آب !میگوید خیلی سخنران هایی ک تو میگویی از اونور اب اجازه میگیرند,اما من حرفش را گوش نمیدهم و میخواهم مثل کورش یک ایرانی معروف بشوم که همه میگویند خیلی ادم بزرگی بوده است ,ولی باز هم نمیدانم چرا فکر میکنم کورش زیادی ایرانی است, هرچی باشد باید ادم یکم از خارجیها برنامه بگیرد ,پس من یک سخنران معتدل میشوم که نه مثل کورش خیلی ایرانی باشم ن مثل بعضی سخنران ها همه اش خارجی فکر کنم

من میخواهم یک سخنران معتدل شوم.


پ.ن:میخوام دوستانی ک مطالبمو میخونن به چالش کی بهتر مینویسه دعوت کنم!اونم برای نوشته طنز!

هرکسی این چالش رو قبول میکنه توی نظرات اعلام کنه ک برم و از مطالبشون استفاده کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۹